برای پذیرفتن راحت این سخن حکیمانه لطفا متن زیر را مطالعه فرمایید.
این سخن از دکتر الهی قمشهای که فرمودهاند: «من چهل ساله بر سر مزار پدرم نرفتهام»، اگرچه ممکن است برای برخی شنوندگان در آغاز عجیب یا ناپسند بهنظر برسد، اما در باطن، حامل تأملی عمیق و نگاهی عرفانی به مرگ، تعلقات، و رهایی است. در ادامه، این موضوع را از چند منظر عرفانی تحلیل میکنم:
- - -
۱. عبور از جسم به جان
عارفان همواره بر این باور بودهاند که حقیقت انسان، جسد او نیست بلکه روح و جان اوست. حضور بر مزار، در عرف عام، احترامی به جسم خاکی است؛ اما از دید عرفان، اگر دل با روح متوفی پیوند دارد، نیاز به مکان و مزار نیست.
نمونه از مولانا:
«از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
... پس چرا ترسم که کمتر میشوم؟
ما ز بالاییم و بالا میرویم»
این بیت نشان میدهد که انسان سیر صعودی دارد و به جسم محدود نیست؛ لذا وفاداری به روح، ارجح بر وابستگی به مکان مزار است.
- - -
۲. فراتر رفتن از تعلقات دنیوی
در عرفان، یکی از مراحل سلوک، «قطع تعلق» از دنیاست. زیارت قبور، اگر به «غمِ ماندن در گذشته»، «وابستگی بیمارگونه»، یا حتی نوعی خودنمایی تبدیل شود، مانعی برای سلوک درونی است.
ممکن است دکتر قمشهای خواستهاند بگویند:
من در دل و جان با پدرم پیوستهام؛ نیازی به رفتن بر سر خاک ندارم، چراکه پدر من در خاک نیست، در افق جانهاست.
- - -
۳. زنده نگاهداشتن روح پدر در اثر و عمل
در نگاه عرفانی، بهترین زیارت برای نیاکان، ادامه دادن راه و آرمانهای آنان است. دکتر قمشهای، خود فرزند علامه حاج شیخ مهدی الهی قمشهای است که قرآن را به نثر فارسی ترجمه کرد. شاید این ترکِ ظاهر زیارت، جبران شده با خدمت علمی و معنوی فرزند به جهان فرهنگ و دین.
- - -
۴. حضور در باطن، غیبت در ظاهر
سلوک عرفانی به ما میآموزد که «حضور واقعی»، حضور قلبی است. چه بسا کسانی که دهها بار سر مزار عزیزانشان میروند، اما لحظهای هم با یاد و حضور باطنی آنان زیست نمیکنند.
به تعبیر مولانا:
«در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام»
- - -
۵. پیشنهاد مراقبهای بر اساس این دیدگاه
اگر این سخن برای کسی سنگین آمد، بهتر است با خود چنین مراقبهای داشته باشد:
> «امروز با یاد پدر یا مادرم مینشینم، چشمانم را میبندم، دست بر سینه میگذارم و میگویم: ای عزیز، تو را در سنگ و خاک نمیجویم، تو را در نور، در حکمت، در راهی که میروم، میبینم. باشد که روحت از یاد من خوشنود شود.»
- - -
سخن نهایی
دوری چهلساله از مزار، نه از بیوفایی که از فرازی عرفانی است. عارف، مقید به رسوم ظاهری نیست، بلکه در پی اتصال به جانهاست. چنانکه مولانا فرمود:
«مرده آن است که نامش به نکویی نبرند»
و زنده آن است که در جریان هستی ادامه دارد، نه در زیر خاک.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
پی رایت: تمامی حقوق مادی و معنوی متعلق به فرشید احمدی است. استفاده از محتوای رایگان با ذکر منبع بلا مانع است.