menusearch
farshidahmadi.com

تقدس زدایی از شخصیت مولانا

header
سه شنبه ۲ اردیبهشت ۴
(0)
(0)
تقدس زدایی از شخصیت مولانا

Desacralization of Rumi’s persona

تقدس زدایی از شخصیت مولانا

بخش اول: مفهوم‌شناسی

۱. تعریف «تقدّس» و «تقدّس‌زدایی»

تقدّس یعنی قرار دادن فرد یا پدیده‌ای در جایگاهی ماورایی، پاک، خطاناپذیر و فراتر از عقل بشری. در این حالت، آن شخصیت دیگر موضوع بررسی علمی یا انتقادی نیست، بلکه فقط باید باور و ستایش شود.

تقدّس‌زدایی به معنای بازگرداندن شخصیت یا پدیده‌ای به عرصه انسانیت و تاریخ است؛ یعنی او را در زمینه‌های واقعی‌اش تحلیل کنیم، نه در هاله‌ای از نور و اسطوره.

۲. تمایز با «تحقیر» یا «تخریب»

باید توجه داشت که تقدّس‌زدایی به معنای توهین یا بی‌ارزش کردن نیست، بلکه کشف حقیقت چندلایه‌ی وجودی فرد است. گویی نقاب‌ها را برمی‌داریم تا خود چهره‌اش را ببینیم، نه آنچه ما بر او پوشانده‌ایم.

۳. پیوند با اسطوره‌سازی

انسان‌ها تمایل دارند چهره‌هایی که برایشان معنا و الهام دارند را به سطحی فرابشری ارتقا دهند. این میل اسطوره‌پردازانه در سنت‌های دینی، ملی، و عرفانی بسیار پررنگ است. مولانا نیز از این قاعده مستثنی نمانده.

بخش دوم: پدیدارشناسی چهره قدسی مولانا

۱. ظهور تصویر فراانسانی از مولانا

از قرن هفتم به بعد، چهره‌ای از مولانا ساخته شد که بیشتر به «ولیّ کامل»، «قدیس مطلق»، و «عارف معصوم» شباهت داشت تا اندیشمندی انسانی.

۲. عناصر این تصویر

کرامات: مانند پرواز روح، پیش‌بینی آینده، یا شنیدن صدای الهی

رابطه با شمس: چون رازی بزرگ و آسمانی ترسیم شد

تحول فقه به فنا: او را «فقیهی که عارف شد و به کل دنیا پشت کرد» تصویر کردند

مثنوی را قرآن در زبان فارسی خواندند

۳. نقش مریدان و طریقت مولویه

شاگردانی چون افلاکی در مناقب‌العارفین با قصد ستایش، چهره‌ای افسانه‌ای از او ساختند. طریقت مولویه نیز با مراسم و رسوم، به اسطوره‌سازی بیشتر دامن زد.

۴. بازتاب در نقالی‌ها

در فرهنگ عوام، قصه‌هایی از مولانا رواج یافت که در آن او چون ولیّ معجزه‌گر ظاهر می‌شد، مانند افسانه‌ای که می‌گوید مولانا با خدای خود در قونیه گفتگو می‌کرد!

بخش سوم: بستر تاریخی ساخت چهره قدسی

۱. مولانا و زمانه‌اش

او در قرن هفتم هجری می‌زیست؛ دوران جنگ‌های صلیبی، مغول‌زدگی، سقوط خلافت عباسی و بحران‌های معنوی.

۲. فقه، قدرت، تصوف

مولانا هم فقیه بود، هم خطیب مسجد جامع، هم محبوب امیران روم. در چنین جایگاهی، وجه سیاسی و دینی زندگی او در ساختن قداستش مؤثر بود.

۳. قونیه به‌عنوان «مرکز معنا»

قونیه شهر التقای فرهنگ‌های ترک، عرب، ایرانی و یونانی بود. بزرگان مختلف از تصوف و فلسفه تا فقه و شعر در آنجا جمع بودند. مولانا به‌نوعی سخنگوی این کثرت بود.

۴. آیا مولانا اشراف‌زاده بود؟

بله. پدر او بهاءولد از عالمان و واعظان سرشناس بود و با شاهان خراسان و روم رابطه داشت. همین طبقه‌اجتماعی، در تثبیت وجه فرادست مولانا نقش داشت.

بخش چهارم: جلوه‌های تقدّس‌زدایی در خود آثار مولانا

۱. پذیرش ضعف بشری

مولانا بارها می‌گوید که زبان در بیان حقیقت ناتوان است:

چون به عشق آمد، قلم بر خود شکست

۲. داستان‌هایی که پیامبران و اولیا در آن‌ها دچار تردید می‌شوند

او می‌خواهد بگوید حتی مقدس‌ترینان نیز انسانی‌اند، نه آسمانی مطلق.

۳. خودانتقادی

در مثنوی حتی خودش را به باد طعن می‌گیرد. از مغرور شدن می‌ترسد، از اشتباهات سخن می‌گوید.

۴. نهادشکنی

بارها به نقد فقیهان، قاضیان، زاهدان و حتی صوفیان ظاهری می‌پردازد:

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید، جای هیچ اکراه نیست

بخش پنجم: شمس؛ اسطوره‌سوز یا اسطوره‌ساز؟

۱. شمس، معلم رهایی

او کسی بود که مولانا را از چهره مقدس «فقیه قونیه» به انسانی عاشق، پریشان و دردمند بدل کرد.

۲. شمس، زبان آتشین

در مقالات شمس هرجا از درویشان ظاهری، قضاوت‌گران دین، و قداست‌فروشان سخن می‌گوید، با خشونت و تندی افشاگری می‌کند.

۳. رابطه انسانی با مولانا

رابطه‌ی شمس و مولانا صرفاً معنوی نبوده، بلکه ترکیبی از عشق، انکار، نیاز، رنج، دلخوری و گسست بوده است. یعنی کاملاً انسانی و چندلایه.

بخش ششم: افول و بازتولید اسطوره در عصر مدرن

۱. غرب و مولانای عرفانی

در سده ۲۰، مولانا به‌عنوان پیام‌آور عشق جهانی به غرب معرفی شد. ترجمه‌هایی مانند نیکلسون، بعدتر با ترجمه‌های معنوی‌ـ‌روان‌شناختی (مثل کولمن بارکس) چهره‌ای «هندوانه‌ای» از او ساختند.

۲. ایران و تقدّس رسمی

در ایران نیز از مولانا تصویری ساخته شد که کمتر کسی جرأت نقدش را داشت: پیامبرگونه، همیشه الهام‌بخش، و بی‌خطا.

۳. مولانا در بازار

امروزه نام او بر عطرفروشی، کافی‌شاپ، برند مدیتیشن و باشگاه یوگا می‌درخشد. گویی از شاعر به کالا بدل شده.

بخش هفتم: تقدّس‌زدایی علمی چگونه ممکن است؟

۱. رجوع به منابع اولیه

به‌جای تکرار گفتارهای عرفانی، به منابعی چون مناقب‌العارفین، مقالات شمس، مثنوی و فیه ما فیه رجوع کنیم.

۲. تحلیل شخصیت با روش‌های روان‌شناختی

شخصیتی چندقطبی، حساس، جست‌وجوگر، دچار دگرگونی‌های شدید روانی و عاطفی. مولانا انسانی با شک‌ها، امیدها، وسواس‌ها و وابستگی‌های پیچیده بود.

۳. حفظ معنویت بدون اسطوره

می‌توان از عرفان او الهام گرفت بی‌آنکه او را در مقام نیمه‌خدایی بنشانیم.

بخش هشتم: خطرات تقدّس‌زدایی افراطی

۱. از معنازدایی تا تخریب

گاه با شعار «علمی‌سازی»، چهره‌ی معنوی او را بی‌ارزش جلوه می‌دهند. این افراط نیز اشتباه است.

۲. نگاه سرد جامعه‌شناختی صرف

مولانا فقط محصول طبقه و قدرت نبود؛ او انسانی با دغدغه‌های عمیق معنوی بود.

بخش نهم: الگوی تقدّس‌زدایی متعادل

۱. انسان نه اسطوره

مولانا را به‌مثابه انسانی متعالی، نه اسطوره‌ای فراانسانی ببینیم.

۲. پذیرش رنج، اشتباه، جست‌وجو

رشد مولانا از دل درد، فراق، تضاد و تردید زاده شد، نه از سکون و تسلیم.

۳. نقد، عشق، فهم، گفت‌وگو

مواجهه با او باید چندلایه باشد: هم نقد، هم مهر، هم تحلیل، هم تجربه.

پرسش‌های متداول
گالری تصاویر محصول
تصاویر
بیشتر
گفتگو را شروع کنید
سلام! برای چت بر روی اکانتهایی که میخواهید کلیک کنید.
در اولین فرصت ممکن پاسخگو هستم
WhatsApp
پشتیبانی واتساپ
چطور میتونم کمکتون کنم؟