
حوالی عصر بود که به اتفاق خانوادهام به محله جلفای اصفهان رفتیم همینجور که داشتیم به قدم زدن در کوچه های شلوغ اطراف کلیسا ادامه میدادیم و در آن آشوب پر شور ، موج رقص برگهای پائیزی بود که یکی پس از دیگری با ناز و کرشمه از یکدیگر سبقت گرفته و فرشی را بر سر راهمان میگستراندند ، و نشانه ای از میهمان نوازی و خوش اخلاقی ساکنان محله جلفا که اکثرا عزیزان مسیحی بودند داشت ، بوی عود و عطر و ملودی آرام کافی شاپهای اون خیابون هم بر شور ما افزوده بود ، بوی گاتا را که نگم براتون ، اونم گاتای گرم و تازه پخت شده ، روحمان را با این جلوها پر میکردیم و درونمان را از روایح شامه نواز محیط آکنده ، که به ناگاه از پیچ کوچه گذر کرده و چشممان به درختانی افتاد که میوه هایی نه از جنس سیب و هلو و پرتقال و میوه های هاوایی ، که کاجهایی بودند با رنگ و بوی کریسمس که میوه هایش گوی های قرمز و مکعب های رنگ و وارنگ و عروسکهای کوچک بابانوئلهای کوچ و بزرگ آویزان بود ،این همه نشان از نزدیک شدن ایام سرور و شادی هم میهنان عزیز میسحی را با خود داشت ، و من بجز لبخندی و تبریکی از اعماق وجودم ، نداشتم هدیه ای که به تک تک عزیزان اهدا نمایم و صد البته همین لبخند و تبریک حقیقی من و خانواده ام همانگونه که موجب آرامش ما میشد ، یقین دارم که بر جان آن بزرگواران هم مینشست ، چه بگویم از شور و حال و هوای اون محیط که حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی ، همینجور که ادامه میدادیم تو کوچه پس کوچههای منطقه جلفا یه دفعه خودمونو مقابل درب بسته شده کلیسای وانگ دیدیم ، حال و هوای این ایامی که نزدیک کریسمسه خیلی دیدنیه ، یه بازارخیلی نقلی داره با چند تا مغازه مرتب ، یکی از مغاز ها دستبافتههای بانوان ارامنه را ارائه می دهد و بر روی شیشه مغازه نوشته شده بود خیریه بانوان ارامنه
پس از خرید ، لحظاتی را به اتفاق پسرم ، در بیرون فروشگاه ایستاده بودیم و به گنبد و بزرگی و عظمت این بنا و تاریخ و حکایاتی که در پشت و یا داخل این بنا در طول صدها سال گذشته است نگاه میکردیم ، به ناگاه سوالی جرقه وار به ذهنم رسید و واجب دونستم که اونو با پسرم مطرح کنم ، به پسرم گفتم که بابا جون میدونی فرق بین ادیان چیه ؟
به نظر شما فرقی میان صومعه وکلیسا و مسجد و کنیسه و مندیر و آتشکده هست ؟ درست در همان لحظه ، از سوالی که مطرح نموده بودم پشیمان شدم ، اصلا مایل نبودم و نیستم که عزیزانم ، افکارشان را با اینگونه سوالات در آمیزند که دامن زدن به این گونه مباحث عایدی به دنبال ندارد و عمری را که من در طرح و دامن زدن افراطی به اینگونه سوالات گذرانده بودم را جز هدردادن عمر به حساب نمی آورم و مایل نیستم که عزیزانم اشتباهات مرا تکرار کند .
واقعیت اینست که تمایلی ندارم که هیچکس به این حیطه نزدیک شود تا چه رسد که در آن گرفتار آیند ، به هر حال تیری بود که انداخته بودم و معروف است که" تیری که در رفت ، به شست نیاید "
از آنجایی که نمی خواستم که حتی یک لحظه پسرم ذهن زیبایش را درگیر این سوال نماید ، خودم سریعا پاسخ را دادم و گفتم عزیز من هیچ فرقی بین ادیان الهی نیست ، این ماییم که تفاوت گذاشتیم بین این ادیان ، اگر من بپذیرم که دین برای تعالی انسان در مسیر اخلاق حسنه و نیکو آمده پس باید بپذیرم که همه ادیان قابل ستایشند چونکه تمام ادیان مدعی اخلاق گرایی هستند و هرگونه ایجاد تفرقه در اونها به هر دلیلی با عناوینی همچون من برترم ، من سرترم ، من دقیقترم ، فقط تفرقه ایجاد میکند .
گفتم بابا جون مسجد ، معبد و دیرو … اگه قرار باشه در اونجا به آرامش برسیم ، میتونیم بگیم بهترین نقطه در روی کره خاکیه ، اصلا ماهیت و فلسفه وجودی معابد همینه که در جو محیط قرار بگیری و حس قرابت نسبت به کائنات و نیکیها در درون ایجاد شود ولی اگر قرار باشه بریم در داخل معابد و موجبات تفرقه و چالش و دین گریزی را فراهم نمائیم و به جای روایح روح بخش ، روایح روان پریش را استشمام نمائیم ، و بدنبال اون موجب فاصله و گریز بشیم ، موجب کینه بشیم نه تنها اون معابد ارزشی ندارند بلکه مضر هم هستند ، در کشاکش بحرانها و در جدال با نا آرامیهای زمانه ، باید معابد برترین و مهمترین مراکز دعوت به آرامش و صلح واقعی باشد ، نه موجب تشویش و تفریق ، البته بستگی به فرد دارد ، یکی ممکن است در کنج خانه خود در نهایت آرامش به سر برد و دیگری در محافل و مجالس دینی و گروهی دیگر نیز آرامش خود را با تفریح کسب می نماید ، هر کس روشی برای آرامش دارد و چه زیبا که در جمع انرژیهای گوناگون ، آرامش خود را بدست آوریم . نه در کنج عزلت و پستوی خانه ها .






کپی رایت: تمامی حقوق مادی و معنوی سایت سماع قلم متعلق به فرشید احمدی میباشد. استفاده از محتوای رایگان با ذکر کامل منبع بلا مانع میباشد.
(3).jpg?w=60)




.png)
.png)
.png)
.png)
.png)