.jpg)
در دل تاریخ، نامهای زیادی بر تارک روح بشر نقش بستهاند که همچون ستارگانی در شبهای تاریک درخشیدهاند و راه را برای انسانهای جویای حقیقت روشن کردهاند. اما برخی از این نامها، چون شمس تبریزی، همچون خورشیدیاند که در آسمان معنویت و عرفان پدیدار میشوند و همهچیز را دگرگون میکنند. روز بزرگداشت شمس، که در هفتم مهرماه هر سال در تقویم عرفانی ما ثبت شده است، فرصتی است برای بازگشت به درون، بازخوانی جستجوهای بیپایان این عارف بلندآوازه و بررسی دگرگونیهای عظیم که او در زندگی مولانا و پس از آن در تاریخ عرفان اسلامی بهوجود آورد. در این مقاله، برآنیم تا با نگاهی عمیقتر، از زاویهای عرفانی و فلسفی، به زندگی، آموزهها و تأثیرات شمس تبریزی بپردازیم و نقش روز بزرگداشت او را در بیداری روحانی انسان معاصر بررسی کنیم.
آفتاب در دل شبهای سرگردانی
شمس تبریزی، این عارف نابغه و بیقرار، بهطور ناگهانی و بیسروصدا در تاریخ ظاهر شد. او بهمثابه آتشزبان حقیقت در دل شبهای پر از دود و تاریکی آمد تا بیواسطهترین و راستترین تجربههای معنوی را به انسانها نشان دهد. شمس بهعنوان یک روح آزاد و بیقید، که هیچ تعلقی به دنیا نداشت، به جستجوگران حقیقت یاد میداد که خداوند را نمیتوان در قالبهای محدود فهم و اندیشه جای داد. او نه به فلسفههای پیچیده و نه به تعالیم ظاهری دین اعتقادی داشت، بلکه همیشه در پی تجربهای بیواسطه از حقیقت بود. شمس معتقد بود که حقیقت تنها در دل عاشق و جویای حقیقت میتواند تجلی کند و انسان تنها از طریق عشق و پاکسازی درونی میتواند به وحدت و وصول برسد.
او همیشه در راه خود، در جستجوی قلبهای آزاد و درخشان بود. شمس به هیچ عنوان به مرزهای دینی و فقهی مقید نبود، بلکه در هر قدم خود برای رسیدن به حقیقت، از مرزهای تنگ فقه و معرفت عبور میکرد و همیشه بر این نکته تأکید داشت که باید بهدنبال تجربهای درونی از حقیقت بود. او به هیچ چیز جز عشق و بیواسطگی در ارتباط با معشوق ایمان نداشت و عقیده داشت که تمام آنچه که در این عالم بهعنوان حقیقت به ما نمایان میشود، تنها سایهای از نور الهی است.
۲. شمس و مولانا:
ملاقات دو دریا در میان آتش
شمس تبریزی با ورود به زندگی مولانا، بهطور عمیقی روح او را تکان داد و مسیری جدید از عشق و عرفان را به او نشان داد. شمس، نه یک معلم عادی، بلکه همچون آتشزبان حقیقت، مولانا را از دنیای عقل و استدلال بیرون کشید و او را به جستجوی حقیقتی ناب و بیپرده فرامیخواند. مولانا که در ابتدا فقیه و مفسری برجسته بود، از همان لحظه که در برابر حضور شمس قرار گرفت، خود را در برابر انقلابی روحی و معنوی یافت. شمس با اندیشههای بیپروا و رفتارهای غیرمنتظرهاش همچون آتشی سوزان، در دل مولانا شعلهور شد و در نتیجه، آتشی درونی در او برانگیخت که زندگی او را بهکلی دگرگون کرد.
شمس به مولانا آموخت که مسیر معنویت، راهی بیسروصدا و درونی است. او به مولانا گفت که آنچه در عالم ظاهر بهعنوان حقیقت بهنظر میرسد، تنها یک سایه است و حقیقت واقعی را نمیتوان از بیرون جست. در حقیقت، مولانا با شمس، آغازگر سفر معنوی تازهای شد که در آن هیچ چیز جز عشق و تجربه درونی از خداوند، اهمیت نداشت.
شمس به مولانا این آگاهی را بخشید که برای رسیدن به حقیقت، باید از عقل و استدلال خود آزاد شود و تنها به دل، که خانهی خداوند است، پناه ببرد. این آموزهها باعث شد که مولانا در نهایت به خلق یکی از بزرگترین آثار عرفانی تاریخ بشری، "مثنوی معنوی"، دست بزند. این اثر که بهعنوان یک منبع عمیق در معرفتشناسی و عرفان شناخته میشود، نه تنها تأثیرات شمس بر مولانا را در بر دارد، بلکه بهعنوان یک راهنمای معنوی برای تمام انسانها در جستجوی حقیقت باقی میماند.
۳. فلسفه شمس تبریزی:
عاشقی بیقید و بیواسطه
شمس تبریزی هیچگاه به مرزهای فکری و فلسفی دینی راضی نمیشد. او همیشه در پی آن بود که از دلِ هر انسان، حقیقتی بیپرده و بیواسطه بیرون کشد. برای شمس، عشق تنها یک احساس درونی نبود، بلکه یک عمل بود. او بهطور مداوم تأکید میکرد که تنها از طریق عشق است که انسان میتواند به «نفس واقعی» خود دست یابد و از چنبرهی قید و بندهای دنیا رها شود. شمس هرگز به انسانها توصیه نمیکرد که دنبال نظریههای فلسفی پیچیده بروند، بلکه او همیشه در جستجوی تجربهای روحانی و بیواسطه بود.
او معتقد بود که «هر آنچه در جهان است، برای انسان ساخته شده تا از آن بهعنوان پلی به سوی حقیقت استفاده کند». در واقع، شمس تبریزی با ایجاد این تفکر، به انسانها میآموخت که برای رسیدن به حقیقت نباید از چیزی بترسند و باید به درون خود بازگردند و از دلِ خود شروع کنند. او این نظریه را در بیواسطگیهای خود نیز مینمایاند. شمس همیشه از «موجودیتهای ظاهری» که انسانها در آن گرفتار میشوند، فاصله میگرفت و بهجای آن، بهدنبال راهی برای نزدیک شدن به حقیقت از طریق دل بود.
گرامیداشت نور در دل تاریکی
روز بزرگداشت شمس تبریزی، نه فقط یک یادآوری از شخصیت تاریخی اوست، بلکه فرصتی است برای بازگشت به اصل معنوی خود. این روز، که بهعنوان نقطه عطفی در تقویم عرفانی ما به ثبت رسیده است، باید بهعنوان یک دعوت برای همه انسانها باشد تا از مسیر عقل و استدلال به دل بازگردند و با گشودن دریچههای درونی، راهی بهسوی حقیقت بیابند. شمس تبریزی به ما آموخت که حقیقت نه در کتابها و نه در گفتارهای پیچیده، بلکه در عمق دلها و در لحظات عشق و مراقبه نهفته است.
به همین دلیل، روز بزرگداشت شمس باید بهعنوان روزی برای پاکسازی درون و بازاندیشی در زندگی معنویمان باشد. این روز میتواند فرصتی باشد برای رهایی از قیدهای ظاهری و یافتن ارتباطی بیواسطه با حقیقتی که در درون هر یک از ما نهفته است. این روز نه تنها باید در محافل عرفانی گرامی داشته شود، بلکه در دل هر انسان جویای حقیقت، باید آتشی از یاد شمس تبریزی شعلهور شود.
نتیجهگیری:
شمس تبریزی همچون آتشی بود که در دل تاریکیهای دنیا شعلهور شد و راه را برای جویندگان حقیقت روشن ساخت. او با آموزههای خود، نه تنها مولانا، بلکه تمامی انسانها را به درون خود فراخواند و نشان داد که برای رسیدن به حقیقت، باید از تعلقات دنیا رها شد و تنها در دل عاشق، حقیقت میتواند متجلی شود. روز بزرگداشت شمس تبریزی، فرصتی است تا از این آموزهها یاد کنیم و در مسیر معنوی خود گام برداریم. با گرامیداشت این روز، به یاد میآوریم که حقیقت، عشق و تجربه بیواسطه از خداوند، تنها در دلهایی که به آن بازگشتهاند، ممکن است به ظهور برسد.
کپی رایت: تمامی حقوق مادی و معنوی سایت سماع قلم متعلق به فرشید احمدی است. استفاده از محتوای رایگان با ذکر کامل منبع بلا مانع است.
(3).jpg?w=60)




.png)
.png)
.png)
.png)
.png)