menusearch
farshidahmadi.com

نگاهی به دنیا از منظر مولانا

header
دوشنبه ۱۸ فروردین ۴
(0)
(0)
نگاهی به دنیا از منظر مولانا

مولوی، یا جلال‌الدین محمد بلخی، نگاهی بسیار ژرف، حکیمانه و عرفانی به دنیا دارد. دیدگاه او نسبت به دنیا برخاسته از تعالیم عرفان اسلامی، تجربه‌های درونی، تأملات فلسفی و شهود معنوی است. برای درک بهتر دیدگاه مولوی نسبت به دنیا، می‌توان آن را از چند منظر کلیدی بررسی کرد:

- - -

۱. دنیا به‌مثابه حجاب حقیقت

 

مولوی دنیا را یک حجاب می‌داند، پرده‌ای که بین انسان و حقیقتِ مطلق (یعنی خداوند) قرار گرفته است. او باور دارد که دل‌بستن به دنیا، انسان را از درک حقیقت بازمی‌دارد.

 

نمونه‌ای از اشعار مثنوی:

 

> این جهان همچون درختست ای کرام

ما بر او چون میوه‌های نیم‌خام

چون بپخت و گشت شیرین لب‌گزید

سرد گردد پیش آن کس کآن چشید

 

 

 

در اینجا دنیا مثل درختی است که میوه‌هایش (یعنی ما انسان‌ها) باید برسند، ولی اگر نپخته بچینیمشان (یعنی قبل از سیر و سلوک و کمال، به دنیا بچسبیم)، ترش و نارس می‌مانند.

 

 

- - -

 

۲. دنیا میدان آزمون و رشد انسان

 

مولوی دنیا را نه کاملاً نکوهیده و نه مطلقاً ستوده می‌داند؛ بلکه آن را صحنه‌ای برای امتحان، تزکیه نفس و سیر کمالی می‌بیند. دنیا جایی‌ است که روح انسان در معرض تربیت قرار می‌گیرد و از راه رنج‌ها، عشق، جدایی‌ها و تجربه‌ها، به‌سوی خدا حرکت می‌کند.

 

> این جهان زندان و ما زندانیان

حفره‌کن زندان و خود را وا رهان

 

 

 

در اینجا مولوی از انسان می‌خواهد که خود را از قیدهای دنیایی آزاد کند و بداند که دنیا برای جاودانه‌زیستن نیست، بلکه پلی‌ست به سوی عالم معنا.

 

 

- - -

 

۳. دنیا به‌مثابه سایه‌ی حقیقت

 

دنیا نزد مولوی همچون سایه‌ای از عالم بالا و حقیقت مطلق است. او دنیا را واقعیتی ناقص، گذرا و فانی می‌داند که باید از آن عبور کرد تا به اصل رسید.

 

> آن جهان چون باغ و این چون ره‌سر است

وین جهان چون سایه و آن آفتاب

 

 

 

دنیا در نگاه او همچون آینه‌ای است که حقیقت در آن بازتاب یافته، اما حقیقتِ کامل نیست. لذا دل بستن به دنیا مانند خیره‌شدن به سایه‌ای از خورشید است، نه خودِ خورشید.

 

 

- - -

 

۴. دنیا در تقابل با عشق الهی

 

برای مولوی، عشق الهی جایگزین و هدف نهایی است؛ و دنیا اگر در خدمت این عشق نباشد، مایه غفلت است. او دنیا را گاه "مکر خداوند" می‌داند که انسان‌های سطحی را فریب می‌دهد تا در حجاب بمانند، و تنها عاشقان واقعی از آن عبور می‌کنند.

 

> عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

 

 

 

در چنین نگاهی، دنیا باید رها شود تا دل از آن تهی گردد و جایگاه عشق الهی شود.

 

 

- - -

 

۵. دنیا از نگاه ظاهربینان و باطن‌گرایان

 

مولوی بین نگاه عوام و خواص به دنیا تفاوت می‌گذارد. عوام، دنیا را غایت می‌پندارند، ولی خواص، آن را مسیر می‌دانند.

 

> خلق را تقلیدشان بر باد داد

ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

 

 

 

مولوی دعوت به بیداری می‌کند؛ یعنی انسان باید چشم باطن بگشاید و در پسِ مظاهر دنیا، نشانه‌های حق را ببیند.

 

 

- - -

 

نتیجه‌گیری:

 

دنیا در نگاه مولوی نه امری مطلقاً مذموم است و نه یک مطلوب نهایی. او دنیا را همانند "سایه"، "پُل"، "زندان"، و "حجاب" می‌بیند؛ یعنی جایی برای عبور، نه اقامت. او انسان را به سلوک، بیداری و عشق الهی فرا می‌خواند و دنیا را وسیله‌ای برای رسیدن به معنا می‌داند، نه هدف.

 

دیدگاه مولانا درباره دنیا را با تکیه بر همه تفاسیر، از جمله دیدگاه مفسران بزرگی چون علامه محمدتقی جعفری و استاد کریم زمانی به‌طور مشروح و دقیق بررسی کنیم.

نگاه مولوی به دنیا: تشریح کامل با تفسیر عرفانی، فلسفی و ادبی

۱. دنیا به عنوان حجاب حقیقت (نفی تعلق، نه نفی وجود)

مولوی دنیا را نفی نمی‌کند، بلکه تعلق به دنیا را خطرناک می‌داند. از نظر او، دنیا در صورتی نکوهیده است که انسان را از مقصد اصلی‌اش، یعنی لقاءالله بازدارد.

مثنوی، دفتر دوم:

این جهان همچون درختست ای کرام
ما بر او چون میوه‌های نیم‌خام
چون بپخت و گشت شیرین لب‌گزید
سرد گردد پیش آن کس کآن چشید

تفسیر استاد کریم زمانی:

دنیا در اینجا مانند مادر طبیعت است که مأمن تربیت ماست. اگر انسان در دنیا خام بماند، هرگز به کمال نمی‌رسد. ولی اگر دنیا را وسیله‌ی تکامل بداند، از آن عبور کرده و به عالم معنا می‌رسد.

تفسیر علامه جعفری:

علامه تأکید می‌کند که دنیا برای انسان نه هدف، بلکه ابزار است. تعلق به دنیا (و نه بهره‌گیری سالم از آن) است که انسان را به بند می‌کشد. دنیا در عین فریبندگی، فرصت صیقل‌دادن نفس و عبور به ملکوت است.

۲. دنیا به‌مثابه زندان روح (زندگی در قفس تن)

مثنوی، دفتر اول:

این جهان زندان و ما زندانیان
حفره‌کن زندان و خود را وا رهان

شرح:

مولوی دنیا را زندان روح می‌داند؛ جایی که روح والا در بند تن و خواسته‌های جسمانی گرفتار شده است. او از انسان می‌خواهد که با مجاهدت، روزنه‌ای در این زندان بگشاید و به آزادی روحی برسد.

دیدگاه عرفانی:

از نگاه عرفا، جسم انسان قفس است و دنیا فضای محدود این قفس. تنها با "عشق" و "معرفت" می‌توان از این قفس پرواز کرد.

۳. دنیا، محل آزمون و رشد

مثنوی، دفتر اول:

چون قلم اندر نوشتن می‌شد تند
همچو عاشق گشت و جفت جان و بند

دنیا برای مولوی، صحنه‌ای است برای تجربه عشق، رنج، فراق، و بالاخره وصال. انسان باید در این مدرسه، صبورانه درس بگیرد.

تفسیر استاد زمانی:

دنیا در مثنوی یک نوع "دانشگاه معنوی" است. کسی که به نیت تربیت و سلوک در آن زندگی کند، دنیا برایش نعمت است. ولی کسی که در لذت‌های آن غرق شود، درجا می‌زند.

۴. دنیا به عنوان سایه‌ای از عالم بالا

مثنوی، دفتر ششم:

عالم صورت سراب و سایه‌ای‌ست
عقل در وی خفته‌ست و بی‌رایه‌ای‌ست

دنیا برای مولوی صرفاً واقعیتی فیزیکی نیست، بلکه سایه‌ای از حقیقت غیبی است. تمام آن‌چه در دنیا می‌بینیم، جلوه‌ای از حق است؛ ولی اگر آن را اصل پنداریم، دچار وهم شده‌ایم.

دیدگاه علامه جعفری:

علامه اشاره می‌کند که دنیا آیه‌ای از خداوند است. باید با دید توحیدی به آن نگریست؛ یعنی به‌جای توقف بر ظاهر، به باطن و مقصد آن توجه کرد.

۵. دنیا و عشق الهی

هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند

مولوی عاشق است، و عشق در نگاه او، راهی است برای عبور از دنیا و رسیدن به خدا. اگر انسان درگیر عشق الهی شود، دنیا برایش رنگ می‌بازد.

 

پرسش‌های متداول
گالری تصاویر محصول
تصاویر
بیشتر